فرد یه گوشه ای آروم تو فکر و خیال خود بود
که قلم به دست عقده ها پیاده شد زود
رو کاغذ پاره ای که فرد بازم بی گدار
میزنه به آب ... طفلی کاغذ بی گناه
جای اینکه اول بکشه تو خیابون سرک
فرد میگه از ارومیه بیابون نمک
بیابونی که میگن یه روز دریاچه بوده
جزئی از ایران و خلاصه سرمایه بوده
این بلا حتی اگه باشه از رو بخت بد
ولی نباید ما میذاشتیم دس رو دست هم
که انقد راحت این دریاچه از یادها بره
ای کاش یه روز این حرف من فریادها بشه
باید فریادها زد و خورد قسم به خویشتن
تا نذاری بخوره تخت جمشید ترک بیشتر
هموطن به این تخریب ها کن توجه خاص
هموطن تخت جمشید جزء تمدن ماست
تو فکر و خیالم هی داره تصویر ها میره
این حسی که دارم فقط از تخریب ها میگه
و این کلمات به هیچ وجه تفریح وار نبوده و
جمله ها به دست مردم تحلیل ها میشه
خیلی حرفاس که میچرخه تو حال و خیالم
ناگفته ها زیاده در این رمانی که دارم
در این رمانی که حامد مقدمش میمیره
آزادی رو تنها توی مجسمش میبینه
توی فکر و خیالم ... توی فکر و خیالم ...
بنگر نمونده حسی به حالم ...
توی فکر و خیالم ... توی فکر و خیالم ...
گریه س تموم حسی که دارم ...
مردمای قدیم تو دلشون یه مهری بود
یه قایقی رو آب و سهراب سپهری بود
همسایه ها با هم گوشه ای در کمین باغ
با ریحون و پنیر و نون سنگکی داغ
هیچ مردی به پشت کمر خنجری نداشت
هیچ فردی به فردی حس برتری نداشت
ولی تو این زمون همه میگن برنده مائیم
غافل از اینکه همه جزء درنده هاییم
از کار بعضیا لرزه تو بدنم میره
بهم بگو چرا مگه تو وطنم دیگه
همه چی آباد و معضل به این وسعتی نبود ؟
یعنی معضل بدتر از شیث و نصرتی نبود ؟
که یه ماه تمام اینا شن تو اخبارها سوژه
یعنی واقعا تو ملت انقد افکارها پوچه
بدون دیگه نور سفید چراغا سیاهه
بدون تو فکر و خیال من چراها زیاده
چرا کارگردان با الفاظش حادثه میسازه
چرا نام زن سینما رو فاحشه میذاره
هان چیه تو عمرت این جور کابوس ندیدی ؟
که بخوری چن تا حرف ناب از داوود رشیدی ؟
اونور میری کعبه ی خدا رو طواف میکنی
اینور میای زن مسلمونو خراب میدونی
توی فکر و خیالم میکنم دعا و ساکت
میمونم و تو رو میسپرم به خدای واحد
توی فکر و خیالم ... توی فکر و خیالم ...
بنگر نمونده حسی به حالم ...
توی فکر و خیالم ... توی فکر و خیالم ...
گریه س تموم حسی که دارم ...
)صدای خسرو شکیبایی(
نظرات شما عزیزان:
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
